رده ب - گروه المپیاد دبیرستان علامه حلی تهران

بایگانی
پیوندها

گزارش از آزمون المپیاد مرحله 2 فیزیک سال 96-97

سه شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۳۰ ب.ظ

ریپورتر واحد مرکزی رده‌ب، سپهر سپهری

شب قبل مرحله دو بعد از اینکه یه شام سبک خوردم و وسایلو جمع و جور کردم و مسیرو چک کردم، تقریبا بی‌هوش شدم. با این حال صبح ساعت ۶ راحت بیدار شدم و یه صبحونه‌ی نصفه و نیمه خوردم و خودمو برای آزمون آماده کردم. اولش می‌خواستم با اتوبوس برم سر حوزه چون مسیر خوبی داشت اما بعد تصمیم گرفتم ریسک نکنم و با یه اسنپ کارو مطمئن‌تر پیش ببرم:) حدوداً نیم‌ساعته رسیدم حوزه. حوزه، هنرستان فنی-حرفه‌ای آزادی فلسطین بود که دسترسی خوبی هم داشت. این رو از اون جایی میگم که یه ایستگاه اتوبوس (منتظری) دقیقا روبروش قرار داشت و بعدا از بچه‌ها شنیدم که ایستگاه مترو هم همون نزدیکی بود. وارد حوزه که شدم همون در ورودی گفتن که گوشیاتونو تحویل بدید. منم خودمو زدم به کوچه علی چپ و رفتم تو (خیلیا هم تحویل دادن و بعدشم پس گرفتن). فضای خیلی بزرگی داخل هنرستان بود و چندین ساختمون مجزای دو تا سه طبقه رو شامل میشد. از نوع ساختمونا و درختای تو حیاطش اینطور به نظرم اومد که مدرسه‌ی قدیمی‌ای باشه. همینطوری وارد شدم و چند نفر از بچه‌های یازدهم‌مون رو دیدم و رفتم سمتشون. به نظر نمیومد استرسی داشته باشن و اگه هم داشتن خوب با خنده پنهانش کرده بودن. همینطوری منتظر بودیم تا باقی بچه‌ها هم رسیدن. پیشکاری تا اومد گفتش: آخ من کارت ورود به جسله‌مو جا گذاشتم. گفتم: خب برگرد بیارش یا بگو برات بیارن. گفت: کسی خونه نیست و خودم تا برم بیام کلی طول میکشه. کارت ملیم همرامه یه کاریش میکنم. گل‌محمدی هم از راه رسید و گفت که: کارت منم لای سوالای دوره دست بهرامه. منتظر شدیم بهرام اومد و دیدیم که بله کارت گل‌محمدی هم نیست. بعد حبیب‌زاده سوالای دوره رو که پرینت گرفته بودیم برداشت جوری که همه ببینش بالا گرفت که کمی فخر بفروشیم و بخندیم. از قضا به این فکر افتادیم که ای کاش کلی پرینت می‌کردیم اونجا یه گوشه میفروختیم کاسبی راه مینداختیم. حتی به جمع علامه‌طباطبایی‌آ پیشنهاد کردیم که اینو بخرن اما با واکنش مضحکانه‌شون مواجه شدیم که: هه:) ما خودمون داریم:)) بعد یه کم دیدم همه دارن با معلماشون عکس میگیرن و برای خودمون خیال‌پردازی کردیم که مثلا الان دک‌طور با عینک آفتابی یهو وارد حوزه میشه و سورپرایزمون میکنه که خب همچین اتفاقی رخ نداد. اینطوری شد که خودمون رفتیم یه گوشه با وسایل ورزشی سلفی گرفتیم.

همونطور که گفتم مدرسه چند تا ساختمون مجزا داشت برای همین یه برگه زده بودن که شماره صندلیمون رو ببینیم و بریم سر جامون. از قضا جای همه‌مون نمازخونه بود. کیفا رو گذاشتیم یه گوشه و رفتیم که بریم سر جلسه‌ی آزمون. دیدیم بَــله باید کفشا رو هم دربیاریم. خوشبختانه چون زمان زیادی از از اول روز نگذشته بود پای کسی بو نمیداد و تهویه هم اوکی بود. رفتیم سر جامون نشستیم و برگه‌ها رو دادن. ۶ تا سوال دادن که تقریبا همشون آسون بود. ما که یکی دو تا از مبحثا رو بلد نبودیم اما اگه حتی یه کم اونا رو بهمون درس داده بودن میتونم با تقریب خوبی بگم که بالای نود درصد می‌زدیم. من خودم حدوداً نیم ساعت مونده به اتمام آزمون اومدم بیرون. استرس آنچنانی‌ای سر جلسه وجود نداشت و همه خیلی ریلکس داشتن می‌نوشتن. یعنی اونطوری نبود که همه هی مثلا بجنبن که وقت کم نیارن یا خودزنی کنن تا یه سوال یادشون بیاد. با چند تا از بچه‌های مدارس دیگه هم حرف زدیم و فهمیدیم که اونا هم تقریبا اوکی دادن آزمونو. سطح سوالا پایین و یکسان بود. جوری که فکر نکنم گپ زیادی بین شرکت‌کننده‌ها بیافته و همه خوب دادن. همینطوری بیرون با پیشکاری منتظر موندیم تا بقیه بچه‌ها هم اومدن و یه کم راجع به سوالا حرف زدیم. بعد خداحافظی کردیم و بقیه رفتن سمت مترو و منم با اتوبوس رفتم خونه.


نظرات (۳)

متنفرم ازت :)

عالی بود. 
انشالله موفق باشید 
انشالله سال بعد کولاک میکنید
first
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی