رده ب - گروه المپیاد دبیرستان علامه حلی تهران

بایگانی
پیوندها

گزارشکی از روز اول - کامپیوتر

سه شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۴۶ ب.ظ

تا الآن انقدی می دونیم که بچه ها دو گروه شدن و یه گروه رفتن پارک ملت و یه گروه هم رفتن پارک لاله!!!!


گزارش تکمیلی در ادامه مطلب به روایت قلم و دوربین امید جابری با همکاری دوربین دوم-محمدحسن موسوی- و همنین کیوان رضایی و مهرداد صابری

عکس ها و مصاحبه عرشیا اخوان با کاپیتان تیم ملی گهواره سواری ایران نیز اضافه گردید.

صبح اون روز رو اینجا شروع کردیم، من و هادی حجت و محمد صانعیان و علی دوست‌حسینی و مهراد زمانی و احسان پورسعید تو حوزه اسدآبادی بودیم.
خود حوزه جریانات خودشو داشت، مثل بازرسی بدنی یا اینکه آخرای امتحان بچه‌های خودشون اومدن کنار ما که امتحان خودشونو بدن، که خیلی مهم نیست و در کل حوزه بدی نبود و درمورد امتحان هم مثل همه مرحله یک‌های دیگه بود و بچه‌های ما قابل ندونستنش و به قبول شدن بسنده کردن.
ولی قسمت مهم اتفاقات بعد امتحان بود، بچه‌های حوزه ما بعد از کلی دردسر برای پیدا کردن در خروجی(!) به سمت مترو راه افتادن که تو چهارراه لشکر به بچه‌های دیگه و علی بهجتی بپیوندیم و بریم دنبال علی حقانی که تولدش بود و از اونجا بریم پارک ملت:

اینم بچه‌های حوزه سعیدی (+ علی بهجتی) که تا زمان پیدا کردن علی حقانی حدود ۵۰ - ۶۰ متر جلوتر از ما (به جز من که عکس می‌گرفتم!) راه می‌رفتن و هنوز بقیه رو ندیده بودن:


بعد هم با علی حقانی سوار بی‌آر‌تی شدیم که بریم سمت پارک ملّت و البته اولش کی‌اف‌سی!


[سلفی با استاد حقانی]

بعد هم تو کی‌اف‌سی کلی خوردیم و استراحت کردیم که بعدش بریم سمت پارک ملت





بعد هم قبل ورود به پارک ملت من و امیرحسین حسیبی و علی دوست حسینی و ایمان غلامی از بقیه جدا شدیم و رفتیم پایتخت که برای استاد حقانی کادو بگیریم، کادوش هم چیزی نبود جز mi band شیائومی.
اینم ایمان که داره با بادکنک بازی می‌کنه:


اینم کادوی استاد:


سلفی بچه‌ها وقتی ما نبودیم:


اینم عکس دسته جمعیمون موقع برگشت:


آخرش هم که تو یه بی‌آر‌تی شدیدا شلوغ برگشتیم و به معنی واقعی له شدیم:



کیوان رضایی. دبیر بخش خبری.

ما هم گفتیم مثل آقای صابری کمرپشتی ، یه گزارشکی از حوزه خودمون که از بچه ها منو کسری و علی شفیعی و علی مجیدی و پاشایی هیر و اخوان توش امتحان دادیم بدم .
از صبح شروع می کنم ، چون حوزه ما یکم دور بود قرار شد که صبح با آژانس بریم به حوزه ، ساعت 7:40 بود که همگی مون جمع شدیم بیرون مدرسه و مثل همیشه یکم در مورد چیزای مختلف صحبت کردیم و کم کم آماده شدیم که بریم برسیم به حوزمون ،  ما سوار آژانس شدیم و رفتیم، البته رسیدن به حوزمون یکم دردسر داشت و فک کنم 3 ، 4 دور خیابون آذربایجانو بالا پایین رفتیم تا حوزمونو پیدا کنیم ، اما به لطف استاد کاکایی و گوگل مپس ما با سربلندی به حوزمون رسیدیم ساعتای 8:10 بود ، مدرسه خوبی بود اما حداقل من 10 بار خدارو شکر کردم که توی چنین مدرسه ای نیستم ، انصافا مدرسه داغونی بود همه جاش نارنجی بود (!) در و دیوار و دروازه فوتبالو و ... ، کم کم اعلام کردن که هر شماره ای بره کدوم سالنو و من و علی شفیعی رفتیم تو سالن 2 ، مثل سالن امتحانات مدرسه خودمون بود ، و میشه گفت ساکت بود ، بالاخره آزمون شروع شد و ما هم سرگرم حل سوالای آزمون شدیم ( البته چیزی حل نمی شد !) ، مدت آزمون خیلی سریع می گذشت ولی تقریبا بعد یه ساعت یه اتفاق باحالی افتاد ، دیدم کم کم داره سالن خالی میشه ، نگو ملت کیک و آب معدنی شونو گرفتن راه افتادن که برن ، من اون موقع رو سوال 13 بودم ( که حل نشد ! ) فک کنم راحت نصف سالن خالی شد !  البته فک نمی کنم که پول آب و معدنی و کیکش ( که اونم وسطش ازاون کِرِمای خوشمزه نداشت )  بیست تومن بشه انصافا ! اما به هر حال یه عده رو شاد کرد !

بالاخره آزمون تموم شد و رفتیم بیرون از محل آزمون ، یکم یا بچه ها در مورد سوالا و امتحان بحث کردیم و راه افتادیم که برگردیم مدرسه ، البته پیاده . همگی داشتیم برمیگشتیم و تا وسطای مسیر اومدیم که فهمیدیم علی مجیدی معلوم نیس کجاس و فک کنم گم شد تو مسیر (!) . 20 دیقه ای تو راه بودیم و رسیدیم مدرسه و با بقیه بچه ها که تو اون یکی حوزه بودن همراه شدیم و راه افتادیم رفتیم ، بقیه اش هم همون چیزی بود که آقای کمرپشتی در کامنت بالایی گفتن .

امیدوارم گزارشک خوب باشه .


مهرداد صابری - دبیر خبرخانه
gozaresh ro mikhain mn erae bdm az zabane khodm :D :
بعد از آزمون اومدیم دم در مدرسه تا با بچه هایی که از حوضه ی دیگه داشتن میمدن جمع بشیم و بریم رستورانی چیزی...بعد از کلی انتظار اونا هم رسیدن و باهم راه افتادیم به سمت جایی که معلوم نبود کجاست...
در میانه ی راه یک سری تازه فهمیدن برنامه اینه که کجا بریم و گفتن دوره و اینا و منصرف شدن ولی به زور همه رو کشوندیم و اومدیم...داشتیم به مقصد میرفتیم که استادان زمانیو امین بهجتی زنگ زدن و مقصد رو عوض کردیم و کلی پیاده رفتیم و بدبخت شدیم تهش رسیدیم...
وارد که شدیم تا غذا بخوریم به علت زیاد بودن تعداد تقریبا قسمت زیادی از راه رو برای بیرون انداخته شدن توسط افراد اونجا طی کردیم...بعد از یک ساعت انتظار برای اینکه ببینیم هرکی چی میخوره و آماده شدن غذاها غذا هارو تو یک ربع درو کردیم و اومدیم بیرون...بعدش رفتیم پارک لاله اون بغل دو دست یه بازی زدیم توش 3 تا کلمه داشت که یادم نیست چی بودن بعدش هم یه دست مافیا زدیم که با ناجوان مردانگی تموم شد و ما پلیسا باختیم(همش تقصیره استاد بهجتی بود :D)
بعدش هم هرکی رفت خونش...
(کیوان هم جلوتر از استاد زمانی راه افتاد رفت خیلی توهینه بزرگی کرد باید فیلتر شه :|)

نظرات (۷)

استاد ما دودسته نشدیم همیشه وحدتمون رو حفظ مردیم و باهم بودیم! البته کسی از داستانای توی رستوران هم ننوشت!
پاسخ:
چیزی گفته نشه بهتره!
ja dre be ostad khode rezaii bgm ke commente paiini hst na balaii ;)
  • محمد حسن موسوی
  • یه یادی هم بکنیم از اون مراقبی که وسط امتحان داشت از بغل دستیه من میپرسید بنظرت انرژی بهتره یا حلی.
    به خوراکی های منم گیر داده بود هی میگفت میخوای یه دو سیخ کوبیده هم بیارم. 
    مرسی از گزارش خیلی تر و تمیز. :)
    فقط ذکر نکزدی که تو پارک چندی از دوستان غیر حلی 1 ی هم اضافه شدن بهمون :)
    مو هامو تورو خدا
  • کیوان رضائی
  • ما هم گفتیم مثل آقای صابری کمرپشتی ، یه گزارشکی از حوزه خودمون که از بچه ها منو کسری و علی شفیعی و علی مجیدی و پاشایی هیر و اخوان توش امتحان دادیم بدم .
    از صبح شروع می کنم ، چون حوزه ما یکم دور بود قرار شد که صبح با آژانس بریم به حوزه ، ساعت 7:40 بود که همگی مون جمع شدیم بیرون مدرسه و مثل همیشه یکم در مورد چیزای مختلف صحبت کردیم و کم کم آماده شدیم که بریم برسیم به حوزمون ،  ما سوار آژانس شدیم و رفتیم، البته رسیدن به حوزمون یکم دردسر داشت و فک کنم 3 ، 4 دور خیابون آذربایجانو بالا پایین رفتیم تا حوزمونو پیدا کنیم ، اما به لطف استاد کاکایی و گوگل مپس ما با سربلندی به حوزمون رسیدیم ساعتای 8:10 بود ، مدرسه خوبی بود اما حداقل من 10 بار خدارو شکر کردم که توی چنین مدرسه ای نیستم ، انصافا مدرسه داغونی بود همه جاش نارنجی بود (!) در و دیوار و دروازه فوتبالو و ... ، کم کم اعلام کردن که هر شماره ای بره کدوم سالنو و من و علی شفیعی رفتیم تو سالن 2 ، مثل سالن امتحانات مدرسه خودمون بود ، و میشه گفت ساکت بود ، بالاخره آزمون شروع شد و ما هم سرگرم حل سوالای آزمون شدیم ( البته چیزی حل نمی شد !) ، مدت آزمون خیلی سریع می گذشت ولی تقریبا بعد یه ساعت یه اتفاق باحالی افتاد ، دیدم کم کم داره سالن خالی میشه ، نگو ملت کیک و آب معدنی شونو گرفتن راه افتادن که برن ، من اون موقع رو سوال 13 بودم ( که حل نشد ! ) فک کنم راحت نصف سالن خالی شد !  البته فک نمی کنم که پول آب و معدنی و کیکش ( که اونم وسطش ازاون کِرِمای خوشمزه نداشت )  بیست تومن بشه انصافا ! اما به هر حال یه عده رو شاد کرد !

    بالاخره آزمون تموم شد و رفتیم بیرون از محل آزمون ، یکم یا بچه ها در مورد سوالا و امتحان بحث کردیم و راه افتادیم که برگردیم مدرسه ، البته پیاده . همگی داشتیم برمیگشتیم و تا وسطای مسیر اومدیم که فهمیدیم علی مجیدی معلوم نیس کجاس و فک کنم گم شد تو مسیر (!) . 20 دیقه ای تو راه بودیم و رسیدیم مدرسه و با بقیه بچه ها که تو اون یکی حوزه بودن همراه شدیم و راه افتادیم رفتیم ، بقیه اش هم همون چیزی بود که آقای کمرپشتی در کامنت بالایی گفتن .

    امیدوارم گزارشک خوب باشه .

    پاسخ:
    سر کنکور هم ساعت ۱۰ که کیک‌وساندیس رو می‌دن، سالن آزمون خالی می‌شه!
    gozaresh ro mikhain mn erae bdm az zabane khodm :D :
    بعد از آزمون اومدیم دم در مدرسه تا با بچه هایی که از حوضه ی دیگه داشتن میمدن جمع بشیم و بریم رستورانی چیزی...بعد از کلی انتظار اونا هم رسیدن و باهم راه افتادیم به سمت جایی که معلوم نبود کجاست...
    در میانه ی راه یک سری تازه فهمیدن برنامه اینه که کجا بریم و گفتن دوره و اینا و منصرف شدن ولی به زور همه رو کشوندیم و اومدیم...داشتیم به مقصد میرفتیم که استادان زمانیو امین بهجتی زنگ زدن و مقصد رو عوض کردیم و کلی پیاده رفتیم و بدبخت شدیم تهش رسیدیم...
    وارد که شدیم تا غذا بخوریم به علت زیاد بودن تعداد تقریبا قسمت زیادی از راه رو برای بیرون انداخته شدن توسط افراد اونجا طی کردیم...بعد از یک ساعت انتظار برای اینکه ببینیم هرکی چی میخوره و آماده شدن غذاها غذا هارو تو یک ربع درو کردیم و اومدیم بیرون...بعدش رفتیم پارک لاله اون بغل دو دست یه بازی زدیم توش 3 تا کلمه داشت که یادم نیست چی بودن بعدش هم یه دست مافیا زدیم که با ناجوان مردانگی تموم شد و ما پلیسا باختیم(همش تقصیره استاد بهجتی بود :D)
    بعدش هم هرکی رفت خونش...
    (کیوان هم جلوتر از استاد زمانی راه افتاد رفت خیلی توهینه بزرگی کرد باید فیلتر شه :|)
    پاسخ:
    حوزه!
    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی