یک. هوا خیلی آلودهست!
دو. دبستانها همیشه اولین جاهایی هستند که "عقبنشینی"
میکنن تا ترکش آلودگی رو نخورن و برای همین برنامهشون رو به روزهای آتی موکول میکنن.
اخیراً اما به سبب آلودگی غیراستاندارد هوای تهران، دبیرستانها (که 2 مقطعه شدن)
هم ترکش تعطیلات رو میخورن و "اسیر" این وضعیت میشن. این وسط یه عدّهای
هم بنا به مصلحت "جانباز"ی میکنن و برای رسیدن به هدف و پیروزی، پیه
آلودگی رو به تن میمالن و خودشون رو به "سنگر" آموزشگاهها و مدارس میرسونن
تا مبادا از قافله جا بمونن و میدون رو به دیگری تسلیم کنن.
سه. امید به زندگی در بدو تولد، یکی از چهار مولفة توسعة
انسانی معرفی شده از سوی سازمان ملل برای سنجش توسعة انسانیه که برای مسئولین
دبیرستان، اتفاقا در بدو تولد اندازهگیری نمیشه! این شاخص برای معلمین، مسئولین،
مدیران و خدمتگزاران دبیرستان، سال به سال تعریف میشه. دقیقا اون زمانی که نتیجة
یک سال تلاش و فعالیت جمعیشون رو با رسیدن دانشآموزها به اهدافشون میبینن، امید
به زندگی در اونها رشد میکنه. چراکه مطمئن میشن هنوز هم عشقشون به تلاش جمعی
مفیده و کارهایی که انجام دادن و "آسیب"هایی که متحمل شدن، مثمرثمر
بوده...
چهار. بناست یه آزمون شیمی جامع برای بررسی وضعیت موجود
دهمیها برگزار شه. تا نیمه شب نزدیک به هشت تا از معلمها برای آمادهسازی آزمونِ
مناسبتر در گروه تلگرامشون مشغول بررسی و ارسال سوالها هستن. آخرین بخش آزمون
ساعت 6 صبح آماده میشه و آزمون ساعت 11 برگزار میشه و معلمها سر کلاسهای
دانشگاهشون حاضر میشن.
پنج. دورههای دانشآموزی یکی بعد از دیگری میان و میرن و
فارغالتحصیل میشن. در هوای آلوده، در هوای بارونی، در روز تعطیل و غیرتعطیل از
خونوادههاشون دور موندن، برای این که به هدف خودشون برسن. اما وقتی فارغالتحصیل
بشن، این چرخه براشون تموم شدهست. من کسانی رو میشناسم که بیش از بیست سال در
دبیرستان، هر ماه چنین وضعیتی رو داشتهن و برای رسوندن بچهها به اهدافشون هر سال
توی بارون مدرسه رو باز نگه داشتن، هر سال در هوای آلوده جوونیشون رو خرج کردن و
جمعهها پیش خونواده و بچههاشون نبودن...
شش. هوای آلوده برای یک سال و دو سال اگه منجر به کسالت
بشه، در صورت تکراری بیست ساله، قطعا تو رو تبدیل به "جانباز شیمیایی"
میکنه...
هفت. اون روز گفتم که ما برای این که به هدف مشترکمون
برسیم، همگی تمام تلاشمون رو میکنیم و سعی میکنیم تا با کمترین فشار روی شما و
بیشترین فشار روی مدرسه، برنامههامون رو پیریزی کنیم. شکرِ خدا با یه کم قوت و
ضعف تا اینجا رو خوب جلو اومدیم، اما امان از زمانی که فشار از آستانة تحمل
بالاتر بزنه و بشینیم حسابکتاب کنیم ببینیم آیا میصرفیده که این هم زمان رو این
شکلی هزینه کردهایم؟ زمانای که باید برای خونوادههامون صرف میشده رو صرف
خونوادههای دیگه کردن، کار درستای بوده؟
هشت. از تمام شماهایی که با انگیزه و پشتکارتون ما رو
مجبور به "بودن" میکنید چیزهای زیادی یاد گرفتهم و گاهی متعجب موندهم
که این همه انرژی رو کجا ذخیره کردید که در هفت روز هفته و سی روز ماه و 12 ماه
سال کم نمیشه! و تنها جوابی که براش دارم اینه که: این فقط متاثر از چرخة همدلانة
ماست.
پ.ن:
1. یه قاعدهای هست که میگه اگه بناست من عقب بمونم، ترجیح میدم همه عقب بمونن :|
2. من هیچ ضمانتی برای جبران این عقب افتادگیهای گاه و بی گاه نمیتونم بدم، چون آلودگی هوا قابل پیشبینی نیست و درسها هم به نقطهی مطلوب نرسیدن.
3. بعید میدونم کسی مشکلی برای آزمون دادن داشته بوده باشه (!!) و باهاش همکاری برای آزمون دادن نشده باشه! (مث امروز که دو نفر مشکل آزمون دادن داشتن و یکیشون بنا شد زودتر امتحان بده و یکی هم فردا بیاد امتحان بده که خدا رو شکر هر دوش پرید!)
4. کلاسهای فردا تعطیل است.